ریاضی، اقتصاد و ضرورت درک چندبعدی جهان

در چهل‌ونهمین قسمت از برنامه «اکنون»، سروش صحت میزبان دکتر فرهاد نیلی، اقتصاددان و استاد دانشگاه بود؛ گفت‌وگویی که با محوریت نسبت میان علم، فهم جهان و نقش اقتصاد در تصمیم‌گیری‌های فردی و جمعی پیش رفت.
ریاضی، اقتصاد و ضرورت درک چندبعدی جهان

به گزارش شماواقتصاد: دکتر نیلی که در مقطع کارشناسی رشته ریاضی را در دانشگاه صنعتی شریف گذرانده است، درباره مسیر تحصیلی خود گفت: «دو انگیزه انسان را درگیر می‌کند؛ یکی تلاش برای فهم بهتر جهان و دیگری کوشش برای بهتر کردن آن. من ابتدا به دومی می‌اندیشیدم و قصد داشتم مهندسی مکانیک بخوانم، اما بنا به توصیه دکتر مشایخی تصمیم گرفتم از ریاضیات آغاز کنم و سپس به اقتصاد بروم؛ تصمیمی که هرگز از آن پشیمان نشدم.»

او تأکید کرد که ریاضیات به فرد توان مدل‌سازی و الگوسازی می‌دهد و ذهن را برای تحلیل منطقی آماده می‌کند: «ریاضی ظرف است و اقتصاد مظروف. کسی که مستقیماً وارد اقتصاد می‌شود، محتوا را می‌آموزد، اما ابزارهای لازم برای شکل‌دهی به آن را در اختیار ندارد. ریاضیات این ابزار و بینش را فراهم می‌کند.»

دیگران چه می خوانند:

در بخش دیگری از گفت‌وگو، دکتر نیلی به پرسش صحت درباره امکان فهم بهتر جهان از طریق اقتصاد و ریاضیات پاسخ داد و اظهار کرد: «جهان پیرامون ما موجودی پیچیده و چندوجهی است. هر رشته علمی تنها از یک بُعد به این جهان می‌نگرد. همان‌طور که یک منشور از وجوه مختلف دیده می‌شود، جهان نیز از زاویه‌های گوناگون قابل مشاهده است. هیچ ذهنی قادر نیست همه ابعاد را هم‌زمان درک کند؛ بنابراین هر رشته علمی دریچه‌ای محدود اما عمیق برای فهم جهان است.»

وی افزود: «درک عمیق در یک حوزه، مستلزم پذیرش این واقعیت است که در سایر حوزه‌ها فرد عامی است. اقتصاددان، زیست‌شناس یا فیزیکدان هر یک جهان را از منظر خود می‌بیند و مدعی فهم همه‌جانبه آن نیست. رشته‌های میان‌رشته‌ای زمانی معنا پیدا می‌کنند که متخصصان حوزه‌های مختلف در کنار هم بنشینند تا تصویری جامع‌تر از پدیده‌های انسانی و اجتماعی شکل گیرد.»

دکتر نیلی با تأکید بر تفاوت میان رشته‌های اقتصادی نیز خاطرنشان کرد: «اقتصاد خود شاخه‌های متنوعی دارد؛ از اقتصاد سلامت تا اقتصاد مالی و اقتصاد بخش عمومی. هیچ اقتصاددانی نمی‌تواند مدعی تسلط بر همه این حوزه‌ها باشد. در درون جامعه علمی، چنین ادعایی پذیرفته نیست.»

او در توضیح جایگاه اقتصاد در زندگی روزمره گفت: «اقتصاد از جایی آغاز می‌شود که کمیابی معنا پیدا می‌کند؛ کمیابی زمان، منابع مالی یا حتی توجه. هر جا که انسان ناچار به انتخاب است، اقتصاد وارد می‌شود. اما لازم نیست عموم مردم درگیر پیچیدگی‌های ریاضی و مدل‌های اقتصادی شوند. همان‌طور که مهمان در یک ضیافت لازم نیست جزئیات دستور پخت غذا را بداند، شهروند نیز تنها باید به اندازه‌ای اقتصاد بداند که بتواند تصمیم‌های روزمره خود را آگاهانه بگیرد.»

این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به اهمیت مفهوم «هزینه فرصت» توضیح داد: «هزینه فرصت یعنی منفعت از دست‌رفته ناشی از بهترین انتخابی که می‌توانستیم به‌جای تصمیم فعلی انجام دهیم. زمان کمیاب‌ترین منبع در اختیار بشر است و به‌طور مساوی میان همه انسان‌ها تقسیم شده است. هیچ‌کس روزی بلندتر یا کوتاه‌تر از دیگری ندارد؛ بنابراین نحوه استفاده از زمان، جوهر تصمیم‌گیری اقتصادی است.»

او افزود: «زندگی مدرن، تصمیم‌گیری را پرهزینه‌تر کرده است. هرچه تعاملات اجتماعی و اقتصادی گسترده‌تر شود، هزینه فرصت انتخاب‌ها افزایش می‌یابد. به همین دلیل آموزش تفکر اقتصادی، حتی در سطح عمومی، ضرورتی برای جامعه امروز است.»

دکتر نیلی اقتصاد را علمی برای «انتخاب آگاهانه در شرایط کمیابی» دانست و تأکید کرد: «اقتصاد تنها مجموعه‌ای از اعداد و نمودارها نیست، بلکه ابزاری برای فهم بهتر انتخاب‌های انسانی است؛ اینکه چه چیزی را از دست می‌دهیم تا چیز دیگری به‌دست آوریم.»

از اقتصاد توجه تا تار و پود رفاه جمعی

در ادامه‌ گفت‌وگوی سروش صحت با دکتر فرهاد نیلی در برنامه «اکنون»، بحث به یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم زندگی مدرن رسید: ارزش زمان و نحوه‌ی مصرف آن در دنیای امروز.

صحت با اشاره به شعار «اکنون مهم‌ترین پروژه، ساختن فرداست» گفت: «فردا ظرفی است که به‌طور مساوی در اختیار همه‌ی ما قرار می‌گیرد؛ یا به ما داده می‌شود یا نه. اگر داده شود، باید بدانیم هشت میلیارد نفر دیگر هم همین ظرف زمان را در اختیار دارند. همه‌چیز درون این ظرف معنا پیدا می‌کند.»

او افزود: «در اقتصاد، زمان را برابر با توجه می‌گیرند. اقتصاد توجه یعنی من نمی‌توانم به ثانیه‌های عمرم یکسان نگاه کنم. ذهن انسان مثل غواص است؛ نمی‌تواند همه‌ی دریا را بگردد، باید بداند دنبال چه صدفی می‌گردد. آن صدف همان توجه است.»

صحت با ذکر تجربه‌ای شخصی از مطالعه‌ یک کتاب اقتصادی توضیح داد که چگونه این کتاب دیدگاهش نسبت به زمان را تغییر داده است: «قبلاً فکر می‌کردم وقتی در شبکه‌های اجتماعی وقت می‌گذرانم، هزینه‌ای نمی‌دهم، اما فهمیدم بزرگ‌ترین هزینه را می‌پردازم: عمرم را. پنجاه دقیقه از عمر، چیزی نیست که بتوان بی‌اهمیت از دست داد. حالا وقتی به سراغ شبکه‌های اجتماعی می‌روم، می‌دانم دارم چه می‌دهم و چه می‌گیرم. یاد گرفتم انتخاب کنم و بدانم کجا باید توقف کنم.»

دکتر نیلی در پاسخ گفت: «حکمای قدیم می‌گفتند پای صحبت چه کسی می‌نشینی؛ این همان مسئله‌ای است که امروز به آن اقتصاد توجه می‌گوییم. ذهن انسان کالای گران‌بهایی است؛ باید ببینیم می‌خواهیم آن را صرف چه کنیم. ذهن درگیر می‌شود و دیگر نمی‌توان آن را بی‌تفاوت نگه داشت. بنابراین باید گزینش کرد که ذهن‌مان درگیر چند پروژه شود و آن پروژه‌ها چه ارزشی برای ما دارند.»

او افزود: «فهمیدن یعنی آگاه بودن به میزان نادانی. من باید بدانم عمداً کجا نادانم و نمی‌خواهم وارد آن شوم. در اوقات فراغت می‌توان فیلم دید یا سریال تماشا کرد، اما وقتی ذهن‌مان را درگیر موضوعی می‌کنیم، باید آگاهانه انتخاب کنیم، چون هیچ چیز گران‌تر از عمر انسان نیست.»

نیلی در ادامه با استناد به بیت معروف مولوی گفت:«در زمین دیگران خانه مکن، کار خود کن، کار بیگانه مکن.»

و افزود: «زمین هرکس، جان اوست. سرمایه‌گذاری در جان یعنی اینکه بدانیم به چه چیز دل می‌بندیم و به چه چیز فکر می‌کنیم. عاطفه و اندیشه، دو نیروی اصلی حیات‌اند و بقیه اعضای بدن در خدمت آن‌ها هستند.»

او توضیح داد که در دنیای امروز، پس از انقلاب صنعتی، نقش انسان از نیروی بازو به نیروی مغز تغییر کرده است: «اصل کار ما ذهن و آگاهی ماست. حالا باید بپرسیم این ذهن را صرف چه کنیم؟ اگر هدف فهم جهان است، باید بدانیم جهان ما چیست و چطور می‌خواهیم آن را بهتر کنیم. رشد بیرونی، رشد درونی نمی‌آورد؛ این ماییم که باید تصمیم بگیریم 24 ساعت آینده‌مان را صرف چه کنیم تا احساس رضایت و معنا داشته باشیم.»

در بخش دیگری از گفت‌وگو، سروش صحت به یکی از پرسش‌های رایج مردم اشاره کرد و گفت: «آقای دکتر، حتماً شما هم زیاد شنیده‌اید که ازتان می‌پرسند الان باید دلار بخریم؟ طلا چطور؟ پول را در بانک بگذاریم یا نه؟ آینده‌ی اقتصاد ایران چه می‌شود؟»

دکتر نیلی در پاسخ، با استفاده از یک تمثیل، ساختار اقتصاد را به فرش دستباف تشبیه کرد:«در هر فرش، تار و پود وجود دارد. تارها همان انسان‌هایی‌اند که دنبال منافع فردی خود هستند؛ مثل کسی که به توصیه دیگران دلار یا طلا می‌خرد. پود اما بخش جمعی اقتصاد است که معمولاً حاکمیت نمایندگی آن را بر عهده دارد. اگر پود علامت درستی ندهد، تارها ممکن است کل بافت را خراب کنند.»

او با اشاره به نظریه‌ی آدام اسمیت گفت: «آدم اسمیت معتقد بود سازوکار بازار می‌تواند طوری عمل کند که انسان‌ها با دنبال کردن منافع شخصی‌شان، در نهایت به نفع جمعی کمک کنند. نمونه‌ی آن بانک‌ها هستند؛ وقتی من پولم را در بانک می‌گذارم، بانک آن را به پروژه‌هایی می‌رساند که سود جمعی ایجاد می‌کنند. اما اگر این سازوکار درست کار نکند، تعادل میان تار و پود به‌هم می‌خورد.»

نیلی با اشاره به شرایط اقتصادی ایران گفت: «مشکل ما این است که در انبار اقتصاد ایران موشی به نام تورم زندگی می‌کند. من گندم جمع می‌کنم، اما آخر سال 40 درصدش را موش خورده. مردم فکر می‌کنند چیزی از دست نداده‌اند، اما ارزش دارایی‌شان کم شده است. برای همین از ریال فرار می‌کنند و سراغ طلا، دلار یا ملک می‌روند.»

او افزود: «در اقتصاد تورمی، بانک باید بهترین انتخاب برای افراد ریسک‌گریز باشد، چون بیشترین امنیت و نقدشوندگی را دارد. اما وقتی نرخ سود بانکی از تورم عقب می‌ماند، بازدهی منفی می‌شود و مردم انگیزه‌ای برای نگه‌داشتن پول در بانک ندارند. کنترل تورم و ایجاد ثبات اقتصادی وظیفه‌ی پود است؛ یعنی وظیفه‌ی بخش حاکمیتی.»

نیلی در پایان با تأکید بر ضرورت تعادل میان منافع فردی و جمعی گفت:« قالی اقتصاد ایران از تارِ تلاش انسان‌های منفعت‌طلب و پودِ نظم و اعتماد عمومی بافته می‌شود. اگر پود فرسوده شود، تارها هم دوام نمی‌آورند. ما به عنوان افراد باید منافع خود را دنبال کنیم، اما فراموش نکنیم که خیر فردی در گرو خیر جمعی است. در نهایت، هیچ رفاهی پایدار نیست مگر در اقتصادی که هم عدالت و هم ثبات در آن برقرار باشد.»

 

از خیر جمعی تا بهداشت پولی؛ چرا تورم شر مطلق است؟

در بخش پایانی گفت‌وگوی سروش صحت با دکتر فرهاد نیلی، اقتصاددان و پژوهشگر ارشد، بحث به قلب مفاهیم حکمرانی اقتصادی رسید: نسبت میان خیر فردی و خیر جمعی، مفهوم مالیات، و در نهایت، ریشه‌های تورم در ساختار تصمیم‌گیری دولت‌ها.

 

صحت در آغاز این بخش با اشاره به بیت معروف سعدی گفت:«بنی‌آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند.»

و از نیلی پرسید: «آیا می‌توان این نگاه انسانی را در سازوکار سیاست‌گذاری اقتصادی هم نهادینه کرد؟»

دکتر نیلی پاسخ داد:«اساس کار سیاست‌گذار دقیقاً همین است. در بدن انسان، هیچ عضوی به تنهایی تصمیم نمی‌گیرد. دست من نمی‌تواند برای خودش تصمیم بگیرد که چه کند؛ بلکه سلسله اعصاب است که میان همه‌ی اعضا هماهنگی ایجاد می‌کند. اگر پایم درد بگیرد، مغز به‌صورت ناخودآگاه اولویت را به درمان آن می‌دهد. اگر زمین بخورم، دستم بی‌درنگ حائل سرم می‌شود. این تصمیم آگاهانه نیست، بلکه حاصل مدیریتی درونی و غریزی است. اقتصاد هم باید چنین باشد - یک سیستم عصبیِ سالم که میان اجزایش ارتباط برقرار می‌کند و اولویت‌ها را درست می‌چیند. این همان پود اقتصاد است.»

او افزود:« ما می‌گوییم بنی‌آدم اعضای یک پیکرند، اما فراموش می‌کنیم که آن “گوهر واحد” همان خیر جمعی است. سیاست‌گذار وظیفه دارد این خیر جمعی را تدبیر کند و نشان دهد که تصمیماتش در خدمت رفاه مردم است. وقتی مردم احساس کنند مالیاتشان صرف آبادانی می‌شود، با رضایت می‌پردازند. اما اگر این احساس نباشد، انگیزه‌ای باقی نمی‌ماند. مردم باید با گوشت و پوست حس کنند که هزینه‌ای که می‌دهند، به نفع‌شان بازمی‌گردد - و متأسفانه این حس در جامعه‌ی ما کمرنگ است.»

مالیات؛ تصمیم جمعی برای خیر عمومی

دکتر نیلی برای توضیح نقش مالیات، از مثالی ملموس بهره گرفت:« فرض کنید شما می‌خواهید برای دیدار عزیزی گل بخرید. خودتان تصمیم می‌گیرید چه گلی بگیرید - رز، داوودی یا آلسترومریا - و چقدر خرج کنید. این یک تصمیم شخصی است برای ابراز محبت. اما مالیات، تصمیم جمعی برای خیر عمومی است. یعنی حکومت به جای شما تصمیم می‌گیرد که پول‌تان صرف آسفالت خیابان، ساخت مدرسه یا اداره‌ی بانک مرکزی شود. مالیات، فروش اجباری کالای عمومی است. شما تصمیم را از دست می‌دهید، اما در عوض خیابان، امنیت و ثبات پولی به‌دست می‌آورید. مسئله این است که حکومت باید به شما گزارش دهد که این تصمیم چگونه گرفته شده و نتیجه‌اش چه بوده است.»

او با تأکید بر لزوم شفافیت و پاسخ‌گویی گفت:« نباید دنبال این باشیم که سیاست‌گذار لزوماً “آدم خوبی” باشد. کافی است تصمیماتش شفاف باشد. وقتی اتاق‌های تصمیم‌گیری شیشه‌ای شوند و صورت‌جلسات منتشر گردد، حتی اگر سیاست‌گذار بی‌نقص هم نباشد، سیستم درست کار می‌کند. شفافیت، انسان‌ها را روی ریل درست می‌گذارد. در حکمرانی مدرن به این می‌گوییم اکانتبیلیتی یا پاسخ‌گویی: یعنی حاکم موظف است توضیح دهد پول مردم کجا رفته است.»

او ادامه داد:« فرض کنید از حقوق شما 15 درصد مالیات کم می‌شود؛ قبل از آن‌که حقوق‌تان واریز شود، آن مبلغ مستقیماً به خزانه می‌رود. شما باید بدانید آن 15 درصد دقیقاً صرف چه پروژه‌ای شده است. اگر حکمرانی درست باشد، نه‌تنها گزارش می‌دهد، بلکه اجازه می‌دهد شما هم در اولویت‌گذاری مشارکت کنید - مثلاً بگویید دوست دارم مالیاتم صرف بهسازی مدرسه‌ها شود. در این صورت مالیات از اجبار به افتخار تبدیل می‌شود.»

 

تورم؛ دست پنهان دولت در جیب مردم

در ادامه‌ی گفت‌وگو، بحث به پدیده‌ی تورم رسید. نیلی گفت:«حاکمیت به دو شیوه از مردم پول می‌گیرد. یکی آشکار، از راه مالیات، و دیگری پنهان، از راه تورم. در مالیات به شما اطلاع می‌دهد، اما در تورم، بدون آن‌که بفهمید، قدرت خریدتان را می‌گیرد. وقتی قیمت گل داوودی از 15 هزار تومان می‌رسد به 18 هزار تومان، شما فکر می‌کنید گل‌فروش گران‌فروش شده، اما در واقع ارزش پول شما کم شده است. هیچ‌کس قیمت را بالا نبرده، این پول است که ضعیف شده.»

او تورم را با مثالی روشن توضیح داد:« فرض کنید نقدینگی کشور در سه‌ماهه‌ی نخست سال 8.8 درصد زیاد شده است. اگر این روند ادامه یابد، یعنی سالانه حدود 40 درصد پول بیشتر در اقتصاد خلق شده است. اما در مقابل، تعداد گل‌های داوودی یا تخم‌مرغ‌ها زیاد نشده. وقتی پول زیاد شود و کالا کم بماند، مردم برای خرید همان کالاها با پول بیشتر رقابت می‌کنند، پس قیمت‌ها بالا می‌رود. این همان تورم است — افزایش مستمر قیمت‌ها به‌دلیل رشد بی‌رویه‌ی نقدینگی.»

بهداشت پولی؛ واکسیناسیون اقتصاد در برابر تورم

نیلی تورم را به بیماری‌های دوران کودکی تشبیه کرد و گفت:« تورم، نتیجه‌ی نبود بهداشت پولی است؛ همان‌طور که آبله‌مرغان نتیجه‌ی نزدن واکسن است. کشورهایی که نظام مالی و اعتباری‌شان را “واکسینه” کرده‌اند، تورم ندارند. این واکسیناسیون یعنی انضباط پولی، شفافیت مالی، و پرهیز از چاپ بی‌رویه‌ی پول. تورم نه پیش‌نیاز توسعه‌نیافتگی است و نه سرنوشت محتوم کشورهای درحال‌توسعه. ممکن است افغانستان بدون تورم باشد و ما با تورم دست‌به‌گریبان بمانیم، چون تورم نتیجه‌ی بی‌انضباطی است، نه فقر.»

او افزود:« بخش بزرگی از تورم در ایران ناشی از شرکت‌های ورشکسته و ناکارآمدی بودجه‌ای است. ما منابع کشور را صرف نگهداری بنگاه‌هایی می‌کنیم که عملاً دیگر حیات اقتصادی ندارند؛ آن‌ها سیاه‌چاله‌های اعتباری‌اند. وقتی دولت برای نجات این بنگاه‌ها یا جبران کسری بودجه پول خلق می‌کند، صورت‌حسابش را از جیب همه‌ی مردم می‌گیرد - از طریق تورم.»

 

جمع‌بندی: تورم شر مطلق است، رشد خیر مطلق

در پایان برنامه، دکتر نیلی گفت:« در اقتصاد، تنها جایی که می‌توانیم از خیر و شر حرف بزنیم، همین‌جاست. تورم شر مطلق است و رشد اقتصادی خیر مطلق. مالیات، اگر شفاف و پاسخ‌گو باشد، می‌تواند به خیر جمعی بینجامد؛ اما تورم نه گزارش می‌دهد، نه رفاه می‌آورد. دست پنهانی است که در جیب مردم می‌رود و چیزی در ازایش نمی‌دهد.»

صحت در جمع‌بندی گفت:« یعنی برای کنترل تورم، باید سیستم مالی را پاک کرد، نشتی‌ها را بست، و تصمیم‌گیری‌ها را از اتاق‌های دربسته به اتاق‌های شیشه‌ای برد؟»

نیلی پاسخ داد:« دقیقاً. کنترل تورم نیاز به توسعه‌یافتگی ندارد، نیاز به انضباط دارد. بهداشت پولی، شفافیت تصمیمات و پاسخ‌گویی به مردم — همین‌ها واکسن تورم‌اند.»

ریاضی، اقتصاد و ضرورت درک چندبعدی جهان

اخبار وبگردی:

آیا این خبر مفید بود؟