افزایش نرخ بهره میتواند باعث ایجاد موج هایی در اقتصاد شود، اعتماد مصرف کننده را پایین بیاورد قیمت سهام را کاهش دهد و منجر به مشاغل کمتر و دستمزد های پایین تر شود، سوال اینجاست که اصلا چرا بانک های مرکزی نرخ ها را افزایش می دهند؟
اما قبل اینکه به این موضوع بپردازیم بهتر است با مفهوم نرخ بهره آشنا شویم :
فرض کنید که شما مبلغی را از بانک به عنوان وام قرض میگیرید خب بدیهی است که باید مبلغ اضافی تری از نسبت به مبلغی که وام گرفته اید را به بانک پس بدهید تا برای بانکی که به شما وام می دهد ارزش این را داشته باشد ؛ میزان مبلغی که اضافه تر پرداخت میکنید نرخ بهره است.
طبیعی است که اگر خواهان گرفتن وام باشید مایلید این نرخ بهره تا حدامکان پایین باشد تا خیلی مجبور به پرداخت مبلغ اضافی تری نباشید اما اگر بخواهید پولتان را در بانک پس انداز کنید برعکس نرخ بهره بالا اینجا برای شما حکم پاداش بیشتر را دارد و می توانید از پس انداز خود سود بیشتری کسب کنید که البته این سود به شرایط دیگری نیز وابسته است .
در اقتصاد هیچ نرخ بهره ثابتی وجود ندارد، هر بانک می تواند نرخ بهره خود را تعیین کند اما تمامی این نرخ های بهره تحت تاثیر نرخ بهره ایی هستند که بانک مرکزی تعیین می کند.
بانک مرکزی برای بانک ها همانند حساب بانکی تان برای شماست؛ بانک ها نیز وقتی پول خود را در بانک مرکزی سپرده میکنند، سود دریافت می کنند که به این مورد ذخایر بانکی می گویند. و همچنین بانک ها می توانند پول نقد خود را به بانک های دیگر با نرخ بهره ایی که بانک مرکزی تعیین میکند قرض بدهند. پس تا اینجا از دو راه کسب درآمد بانک ها یکی سپرده گذاری ذخایر مازادشان در بانک مرکزی و دیگری وام دادن به بانک های دیگر آشنا شدیم. مردم عادی نمی توانند به نرخ سود ذخایر مازاد دسترسی داشته باشند اما این نرخ بهره تاثیر غیر مستقیم بر آنها خواهد داشت .
زمانیکه قیمت ها شروع به افزایش میکنند و تورم افزایش مییابد، بانک های مرکزی با افزایش نرخ بهره باعث تغییری گسترده در سیستم مالی میشوند و به این وسیله می توانند تورم را کاهش دهند. نرخ بهره ابزار قدرتمند بانک های مرکزی برای کنترل تورم است.
هدف تورم مطلوب برای بسیار از بانک های مرکزی ازجمله فدرال رزرو ایالات متحده، بانک مرکزی انگلیس، و بانک مرکزی اتحادیه اروپا 2% است و این بانک ها همیشه در تلاشند تا تورم را در این محدوده نگه دارند .
افزایش نرخ بهره از سوی بانک های مرکزی به این معنی است که بانک ها از ذخایر خود در بانک مرکزی سود بیشتری کسب می کنند و حتی ممکن این این سود بیشتر از میزانی باشد که از وام دادن کسب می کنند اما چگونگی تاثیر این افزایش نرخ بهره بر مصرف کنندگان به اقتصاد آن کشور بستگی دارد.
برای مثال در بسیاری از کشور ها وام مسکن از رایج ترین وام هاست و افزایش نرخ بهره به معنی گران تر شدن وام مسکن است در بعضی از کشور ها مثل استرالیا بسیاری از مردم وام مسکن با نرخ بهره متغیر دارند یعنی نرخ بهره ای که با آن وام خود را پرداخت می کنند به نرخ بهره بانک مرکزی مرتبط است و در برخی دیگر کشور ها مثل ایالات متحده یا کانادا بیشتر وام های مسکن با نرخ ثابت تعیین می شوند. افراد با نرخ بهره ثابت در برابر اثرات مستقیم افزایش نرخ بهره محافظت میشوند اما از اثرات غیرمستقیم آن در امان نیستند .
گران شدن وام مسکن روی خریداران جدید تاثیر می گذارد زیرا قدرت خرید آنها کم می شود قیمت مسکن پایین می آید و اینجاست که این کاهش قیمت به سرد شدن تورم کمک می کند.
هنگامی که نرخ بهره افزایش می یابد وام مسکن و بسیاری دیگر از وام ها و سرمایه گذاری برای کسب و کارها گران تر می شود و این مورد تاثیر مستقیمی برا فعالیت های اقتصادی دارد و ممکن مشاغل جدید کمتری ایجاد شود .
زمانی که مشاغل کم شوند و درآمد خانوادهها پایین بیاید، مردم پول کمتری برای خرج کردن دارند و درنتیجه هزینه خانوارها کاهش می یابد و اعتماد مصرف کننده دچار آسیب میشود. و از طرفی این افزایش نرخ بهره که منجر به کاهش هزینه ها و سرمایه گذاری و به طور کلی کاهش فعالیت های اقتصادی میشود باعث میشود کسب و کارها تمایلی به افزایش قیمت های خود نداشته باشند و مقدمات کاهش تورم فراهم می شود.
راهکار افزایش نرخ بهره برای کاهش تورم ممکن است ساده به نظر بیاید اما تا چه میزان این افزایش نرخ بهره می تواند اتفاق بیوفتد؟
در سال 1981 فدرال رزرو آمریکا اجازه داد تا نرخ های بهره تا 19% افزایش یابد که این اقدام تورم را مهار کرد اما منجر به مشکلات و دردهای اقتصادی زیادی شد.
کنترل تورم بدون تضعیف شدید فعالیت های اقتصادی بسیار دشوار است. در ایالات متحده بیش از 70 سال است که آنها موفق به کاهش تورم بیش از 5% بدون ایجاد رکود شده اند.
وجود کمی تورم در اقتصاد خطرآفرین نیست مهم این است که تورم برای مدت طولانی بالا نماند که در این صورت ممکن است اقتصاد را از ریل خود خارج کند.
یکی از نگرانی های بانک های مرکزی تعیین انتظارات تورمی است، آن ها اگر بتوانند نشان دهند که هدف تورمی 2% همیشه برای اقتصاد عددی مناسب است شاید مجبور به افزایش نرخ بهره و سپس پایین آوردن آن نباشند.
افزایش نرخ بهره می تواند اقتصاد را به سرعت کُند کند و اگر تاخیری در پدال ترمز پیش بیاید منجر به مشکلات زیادی خواهد شد چون تا مشاهده کامل اثرات نرخ بهره ممکن است تا دو سال طول بکشد و بانک های مرکزی این را به خوبی می دانند بنابراین وقتی نرخ بهره را تعیین می کنند در واقع سعی دارند مسیر آینده را پیش بینی کنند اما این پیش بینی همیشه کاری آسان نخواهد بود.
مشکل اصلی این است که بانک مرکزی بتواند تشخیص دهد آیا تورم به خودی خود می تواند کاهش یابد یا خیر؟
و به این امر به خوبی آگاهی دارند که افزایش نرخ بهره میتواند برای مردم دردناک باشد و کُند کردن اقتصاد جالب نیست اما ارزشش را دارد ، ارزش دارد که تورم پایین و ثابت باشد تا در بلند مدت مردم مجبور به دست و پنجه نرم کردن با مشکلات تورمی نباشند.
0 دیدگاه